{فراز هفدهم}
ریشه این مطلب (راهی برای دسترسی راحت به تمام مطالب مرتبط با موضوع فعلی) :
رشد روحی › مباحث کلی و پایه ای و ترسیم نقشه راه رشد روحی › تهذیب نفسو : رشد معرفتی در عرصه های : › آرمان گرایی و انقلابی گری › فعالیت فرهنگی،انقلابی › تربیت دینی › مطلب سوم
و : رشد معرفتی در عرصه های : › آرمان گرایی و انقلابی گری › الزامات انقلابی بودن › تهذیب نفس › مطلب پنجم
(بازنشر در : نقل قول - عمارنامه - حرف تو)
(ماه رمضان امسال دومین سال پیاپی بود که حاجاقا پناهیان در ادامه خط فکری خاص خودشان، باز هم به تبیین یکی دیگر از مهمترین مباحث معرفتی روز پرداختند. مباحثی که با عنوان «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» مورد اقبال جوانان مذهبی قرار گرفت و در چندین سایت و وبلاگ منعکس شد. اما این انعکاسها و توجه ها محدود به یک مدت زمان کوتاه بود و این مباحث کلیدی که میتواند به ویژه برای مذهبی ها بسیار مفید و موثر در متن زندگی شان واقع شود، شاید مظلوم واقع شد... همین مسأله بود که بنده تصمیم گرفتم مباحثی با این حساسیت بالا را یکبار دیگر در معرض دید و استفاده دوباره علاقمندان قرار بدم و البته نه با پرداختن به تمام مباحث مطرح شده و فقط اصل سخنان حاجاقا؛ بلکه به صورت برداشت آزاد. یعنی قسمتهایی را که «به نظر بنده» شاید مهمتر و کاربردی تر باشند، با کمی توضیح و ذکر مصادیقی، در قالب مجموعه مطالبی در رشدنامه منتشر کنم. چراکه به نظر لازم است که بعد از ارائه متون اصلی چنین سخنرانی هایی به علاقمندان، دیگر این مباحث در دست تحلیل و بررسی قرار بگیرند و رابطه هایی بین آنها و مصادیق زندگی روزمره ایجاد شود. امیدوارم که این سبک کار و این مطالب مفید واقع شده باشد.
این مطالب، هم برای کسانی میتواند مفید باشد که مباحث مورد نظر را قبلا دنبال کردند، و هم کسانی که تازه الان دارند آشنا میشوند.
بنابراین شما هم اگر قبلا این سخنرانی ها رو گوش کردید یا فایلهای متنی اش رو خواندید، به نظر بنده خوب است که یک بار دیگر و اینبار با زاویه نگاه رشدنامه، مباحث رو مرور کنید.)
اصل سخنان حاجاقا در داخل گیومه قرار گرفته است.
اگر توقعمان از زندگی، حداقلی باشد و به یک زندگی «معمولی» قانع باشیم؛ اگر بخواهیم پا به پای رسانه زندگی کنیم؛ اگر بخواهیم حتی همان زندگی معمولی را هم، «محتاج» رسانه باشیم؛ شادی هایمان را مدیون برنامه های طنز و تجربه لحظات عاشقانه را مدیون فیلمها و سریالها؛ اگر بخواهیم تربیت دینی فرزندانمان را به دست برنامه های قدرتمند! تلویزیون بسپاریم و از همین حالا با مذهبی نشدن آنها کنار بیاییم، با همین اطلاعات پراکنده و نامنظم و با همین تصویر مبهمی که از دین و معارفش داریم، میتوانیم «زندگی» کنیم...
اما اگر واقعا به دنبال یک زندگی دینی هستیم، اگر میخواهیم زندگی مان را بر پایه معارف دین بنا کنیم، آیا میتوانیم با همین سبک زندگی و با همین داشته ها به هدفمان برسیم؟... آیا میتوانیم بدون داشتن یک تصویر ذهنی مشخص از معارف دین، دینی زندگی کنیم؟... آیا میتوانیم بدون اطلاع از درجه بندی و رابطه معارف دین، رفتار دینی داشته باشیم؟... جواب مطمئنا منفیست؛ اما پس راه چیست؟...
اگر دین برای زندگیست، پس باید تدابیر لازم اندیشیده شده باشد؛ باید معارفش نظام داشته باشد؛ باید رابطه فضایل و رذایل اخلاقی با یکدیگر تعیین شده باشد؛ باید یک چیزهایی در این بین مهمتر معرفی شده باشد...
و ما هم برای بر مبنای دین زندگی کردن، باید از آن نظام حاکم بر معارف، از آن رابطه معارف با یکدیگر و از آن «مهمترین ها» آگاه شویم تا خودمان را آماده یک زندگی جدی کنیم.
حالا در همین رابطه به سخنانی از حجت الاسلام پناهیان مراجعه میکنیم:
حاجاقا ابتدا با مقایسه جالبی بین ذهن انسان و کامپیوتر، از اهمیت ساماندهی اطلاعات دینی میگویند:
«انسان نیاز دارد که هر چند وقت یک بار ذهن خودش را مرتب کند. مثل اتفاقی که در کامپیوتر می افتد،که گاهی اوقات لازم است فایلهای اضافی پاک شوند و طبقه بندی درستی از اطلاعات موجود صورت بگیرد. اگر نتوانیم اطلاعات کامپیوتر را نظم دهیم و فهرست بندی کنیم، طبیعتا نمیتوانیم از آنها درست استفاده کنیم. در ذهن انسان هم همین اتفاق می افتد. ما توصیه ها و معارف دینی بسیاری را میدانیم، ولی باید آنها را سامان دهیم. پراکنده بودن آگاهی ها در ذهنمان باعث میشود به جایی نرسیم...»
سپس مجموعه معارف دین را به یک «تسبیح» تشبیه میکنند که ما برای زندگی دینی و تربیت دینی نیازمند به آگاهی از نخ این تسبیح یا همان محور اصلی معارف و توصیه های دینی هستیم:
«یکی از اهداف ما در این سلسله از مباحث این خواهد بود که برای دانه های تسبیح فضائل، توصیه ها و معارف دینی، یک نخ پیدا کنیم. نخی که اگر نباشد، دانه های تسبیح پراکنده میشوند... باید نظام معارف و توصیه های دینی را درک کنیم.»
سپس وارد جزئیات میشوند و به شکلی ملموس، از اهمیت فوق العاده «محور اصلی معارف دینی» و ضرورت آگاهی از آن سخن میگویند که «خلاصه و مضمون» آنها به این صورت است:
* اگر محور اصلی را بدانیم، دیگر از اینکه برای رشد روحی- معرفتی، کلی از وقت و انرژی مان را صرف خواندن کتب اخلاقی مختلفی کنیم که اغلب، این پراکندگی را برطرف نمیکنند و حتی آن را بیشتر هم میکنند، بی نیاز میشویم...
(بنابراین برای یک رشد روحی، برای «دستورالعمل گرفتن» ، برای «برنامه اجرایی گرفتن» ، خیلی نمیتوانیم روی کتابهای اخلاقی حساب باز کنیم؛ چراکه اغلبشان این پراکندگی اطلاعاتمان را برطرف نمیکنند؛ فقط یک سری نکات خوب دیگری یاد میگیریم و اینها اضافه میشوند به اطلاعات خوب قبلی مان، اما اینطوری پیشرفتی بعید است حاصل شود...)
* اگر نظام حاکم بر معارف و «مهمترین» را بدانیم، میتوانیم بفهمیم که برای یک رشد معنوی باید دقیقا از کجا و از چه چیزی شروع کرد؟... میتوانیم هدفگیری کنیم ؛ اشتیاقمان برای ادامه راه بیشتر میشود ؛ میتوانیم بهتر مراقب اعتقاداتمان باشیم...
(اگر مهمترینها را بدانیم، طبیعتا میتوانیم برای خودمان یک نقطه آغاز برای حرکت قدرتمند و مستمر در راه دین و یک هدف بزرگ، مشخص و ملموس در زندگی روزمره مان در نظر بگیریم؛ «من باید به این نقطه برسم؛ مهمترین وظیفه من این است...» معمولا مشکل اساسی در همین نقطه شروع و هدف گذاریست... وقتی که این مشکل حل شود، طبیعتا اشتیاق بیشتری هم برای ادامه راه پیدا میکنیم...)
* یکی از دلایل بی دینی کردن برخی از افراد، همین آشفتگی است که در معارف احساس میکنند... (قابل توجه والدین، معلمان و روحانیون)
(اگر والدین با فرزندانشان در اجرای احکام شرعی با مشکل مواجه هستند، به عنوان مثال، با دخترشان بر سر چادر پوشیدنش یا با پسر جوانشان بر سر طرز لباس پوشیدنش یا با هردو برای کاهل بودن در نماز خواندن و روزه گرفتن و امثال اینها مشکل دارند، شاید برگردد به اینکه فرزندشان تصور روشنی از دلایل دینی اشتباه بودن کارش نداشته باشد. اینجاست که اگر اطلاعات دینی خود والدین منظم باشد، میتوانند در هنگام صحبت کردن از حکم شرعی مسأله مورد نظر، به جای به زبان آوردن حرفهای پراکنده و حاشیه ای، حرف اصلی را بزنند و با ارائه یک تصویر روشن از دلایل صحیح نبودن عمل مورد نظر، به فرزندشان در باز شدن گره ذهنی اش کمک کنند...)
* برای فعالان فرهنگی لازم است؛ تا بتوانند اولویت را تشخیص دهند...
(به عنوان مثال، مسئولان فرهنگی مساجد یا مسئولان حلقه های صالحین پایگاه های بسیج، ممکن است با این مسأله مواجه شوند که از بین چند موضوع مهم، اولویت با کدام است؟ تا سرمایه گذاری اصلی را روی آن انجام دهند. این افراد اگر از همان «مهمترینها» در بحث تربیت دینی اطلاع داشته باشند، میتوانند کارهای تأثیرگذارتر و مهمتری انجام دهند...)
* برای ارزیابی خودمان و هنگام مناجات با خدا نیاز به داشتن یک تصویر ذهنی مشخص از فضائل و درجه بندی آنها داریم؛ چراکه انسان هنگام مناجات و استغفار باید بداند که از چه کاستی و کمبودی توبه کند؟ انسان باید درد خودش را بشناسد تا بتواند به دنبال مداوایش باشد...
(همه میدانیم که ارزیابی و محاسبه نفس چقدر در تعالیم دین مورد تأکید قرار گرفته، اما وقتی که ندانیم چه مولفه هایی مهمتر است و ارجعیت دارد، معیارهایی برای تطبیق وضعیت دینداری مان با وضع مطلوب در اختیار نداشته باشیم، طبیعتا در این شرایط ارزیابی کار سختیست... اصلا وقتی ندانیم وضع مطلوب چیست، میخواهیم خودمان را با چه شرایطی تطبیق دهیم و مقایسه کنیم؟ برای لحظات زیبای مناجات با خدا و هنگام استغفار هم، که مشخص است باید مشکل و دردمان را بدانیم...)
شاید بتوان تا اینجای مطلب را به این شکل جمع بندی کرد:
ما برای یک «زندگی دینی» نیاز داریم که اطلاعات دینی خودمان را منظم کنیم.
و برای تربیت دینی دیگران، باید معارف دینی را به صورت منظم به مخاطب ارائه دهیم.
حالا وقت این است که به سراغ همان «مهمترین» یا «محور اصلی» در بحث تربیت دینی برویم. اما به جهت طولانی نشدن مطلب، ادامه بحث را به مطلب بعد موکول میکنم.
سلام
از مطلب بسیار خوبتان کمال تشکر را دارم.
اما برادر!
بهتر بود تا این «محور اصلی» یا «مهمترین» را برایمان مشخص می کردید بعد به متن پایان می دادید.
با این حال از زحماتتان متشکرم و بی صبرانه منتظر مطلب بعدیتان هستم.
یا علی(علیه السلام)