{فراز نونزدهم}
ریشه این مطلب (راهی برای دسترسی راحت به تمام مطالب مرتبط با موضوع فعلی) :
و : رشد معرفتی در عرصه های : › آرمان گرایی و انقلابی گری › فعالیت فرهنگی،انقلابی › تربیت دینی › مطلب چهارم › ویرایش دوم
و : رشد معرفتی در عرصه های : › آرمان گرایی و انقلابی گری › الزامات انقلابی بودن › تهذیب نفس › مطلب ششم
(بازنشر در : عمارنامه)
ضمن عذرخواهی بابت فاصله زیادی که بین انتشار مطلب قبل و این مطلب پیش آمد، (که البته بخاطر کمبود وقت به واسطه مشغله تحصیل بود) عرض میکنم که مطلبی که پیش رو دارید، شاید قدری طولانی باشد، اما سعی شده همانند سایر مطالب سایت، در عین عمیق و مبنایی بودن مباحث معرفتی، جذاب و کاربردی تدوین شود و خواننده را تا انتها با خود همراه کند.
ضمنا عنوان این مطلب، برداشت و نتیجه گیری از مطلب قبل و در واقع همان موضوع کلی بحث مورد نظر (یعنی «تنها مسیر» ) است.
در مطلب قبل (که بهتر است همین الان مرورش کنید) گفتیم اگر واقعا به دنبال یک زندگی دینی هستیم، اگر میخواهیم زندگی مان را بر پایه معارف دین بنا کنیم، نمیتوانیم با همین سبک زندگی و با همین داشته ها به هدف برسیم؛ نمیتوانیم بدون داشتن یک تصویر ذهنی مشخص از معارف، دینی زندگی کنیم؛ نمیتوانیم بدون اطلاع از درجه بندی و رابطه معارف، رفتار دینی داشته باشیم. اگر دین برای زندگی ست، پس باید معارفش نظام داشته باشد؛ باید رابطه فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی با هم تعریف شده باشد و یک چیزهایی در این بین، «مهمتر» معرفی شده باشند. و ما هم برای بر مبنای دین زندگی کردن، باید از آن نظام حاکم بر معارف، از آن رابطه معارف با یکدیگر و از آن «مهمترین ها» آگاه شویم. بعد، وارد جزئیات شدیم و اهمیت فوق العاده «محور اصلی معارف دینی» و ضرورت آگاهی از آن را درک کردیم. حالا وقت آن است که در این مطلب به سراغ همان «مهمترین» یا «محور اصلی» در بحث تربیت دینی برویم. پس مینشینیم پای صحبتهای حاجاقا پناهیان:
((جهاد در راه خدا کار مهم و باعظمتی ست که یکی از اتفاقاتی که در آن می افتد، شهادت در راه خداست و فضای عاشقانه ای هم دارد؛ اما وقتی پیامبر اکرم از چنین جهادی برگشته بودند، از فضیلت دفاع مقدسِ همراه با شهادت و جانبازی و ایثاری که در آن وجود دارد، تعبیر به جهاد «اصغر» کردند و بعد فرمودند حالا به سراغ جهاد «اکبر» برویم...
پس موضوع بحث ما که تصور میکنم نخ تسبیح فضائل است، «جهاد با نفس» است. این همان راهبرد اصلی در تربیت دینی است که چیستی و چگونگی آن را باید توضیح دهیم.))
حالا واقعا ما چقدر به مسأله تهذیب نفس اهمیت میدهیم؟ سخنان «پیامبر» که مثل بعضی حرفهای «ما» از روی احساسات یا بدون دلیل نیست؛ پیامبر میفرمایند تهذیب نفس از جنگیدن در راه خدا هم بالاتر است... این یعنی مایی که دلبسته شهدا و فرهنگ دفاع مقدسیم، باید حداقل به «همان میزان» به تهذیب نفس خودمان هم اهمیت بدهیم... آن هم در زمانی که جنگ نرم است و بار سنگین جهاد فرهنگی بر دوشمان است و مطمئنا یکی از لوازم موفقیت در این امر که بسیاری از مواقع، حرکت بر خلاف میل و لذت شخصی را با خود به همراه دارد، برخورداری از یک روح بزرگ و گذشتن از خود یا همان تهذیب نفس است...
بعد حاجاقا اهمیت قضیه را ملموس تر میکنند و یک کلید به دستمان میدهند:
((موضوع اصلی تربیت دینی، جهاد با نفس است؛ نه موضوعاتی مانند دوری از حسادت، تکبر، تنبلی، حرص، حسرت، صداقت داشتن، مهربان بودن و... خط عملیاتی ما مبارزه با دوست داشتنی هاست...))
این وظیفه ما مذهبی هاست که این عبارت اخیر حاجاقا یعنی « خط عملیاتی ما مبارزه با دوست داشتنی هاست...» را فراگیر کنیم. باور کنید که همین یک جمله اگر به درستی و با زبانی ساده معرفی، تبیین و نهادینه شود، میتواند منشأ اتفاقات خوبی باشد. اگر خاطرتان باشد، در مطلب قبل گفتیم یکی از عوامل بی دینی کردن جوانان در زمان ما، احساس آشفتگی در معارف دین است. یعنی گاهی اوقات مشکل اینجاست که چون یک جوان تصور روشن و ملموسی از حقیقت دین و نظام حاکم بر معارف دینی و مهمترین کاری که به دوش ما است، «ندارد » ، چون نمیداند عمل به چه کارهایی در دین اهمیت بیشتری نسبت به سایر اعمال دینی دارد، چون فلسفه مسائلی مانند حجاب یا نماز و غیره برایش روشن نیست، بی دینی میکند. اینجاست که اهمیت و کارکرد فوق العاده آن جمله مشخص میشود... اگر یک جوان این را بداند و خوب درک و حس کند که مبنای دین، «مبارزه با دوست داشتنی هاست» ، حرکت بر خلاف جهت دوست داشتنی ها و لذتهاست، وقتی اصل «مبارزه با دوست داشتنی ها» را به عنوان یک تکلیف اساسی دینی پذیرفت، ممکن است گره ذهنی اش باز شود و چون از فطرت الهی برخوردار است، به دامان معنویت برگردد یا اصلا از ابتدا در مسیری خلاف جهت دینداری قدم نگذارد... و چه بسا که قدری کمتر شاهد برخی ناهنجاری ها در سطح خانواده و جامعه باشیم...
فقط کافی ست من و شمایی که مذهبی هستیم و فعال فرهنگی، اول خودمان اهمیت بی نظیر این مسأله را درک کنیم، و بعد به دنبال فرهنگ سازی برای آن و نهادینه کردنش باشیم.
البته یک مسأله ای در این بین خیلی اهمیت دارد و آن اینکه پرداختن به این مبحث، حساسیت ویژه ای دارد و نیازمند بهره گیری از ظرافتهای هنری می باشد تا اهمیتش لوث نشود و به یک مسأله تکراری و کلیشه ای تبدیل نشود.
در ادامه حاجاقا از معیاری برای قدر و اندازه انسانها صحبت میکنند؛ معیاری که در واقع تفسیری ست از همان فرموده حضرت امیر که «ارزش هرکس به اندازه تقوای اوست» :
((میزان ارزش هرکسی به میزان اهتمامی ست که در جهاد با نفس دارد. میزان آلودگی و سیاهی هرکسی هم مربوط به اشتباهاتی ست که در مبارزه با نفس دارد. اگر کسی در جهاد با نفس ناموفق باشد، در بدی هایی مانند حسادت، تکبر، حرص و... خود را نشان میدهد. و اگر کسی در جهاد با نفس موفق باشد، مقداری از این موفقیت در نماز اول وقت، مقداری در مهربانی با دیگران و مقداری در سایر خوبی ها تجلی میکند.))
یک نتیجه جالب از این سخنان اخیر میشود گرفت، و آن اینکه اگر به دنبال «نماز خوب خواندن» هستیم و از نماز خواندنمان راضی نیستیم، بهتر است یک مقدار برگردیم به عقب؛ شاید مشکل در جای دیگری باشد؛ در عدم موفقیت در مسأله مبارزه با نفس...
همچنین یک نتیجه دیگری که میتوان گرفت، این است که یکی از عواملی که موج رقّت قلب برای انسان میشود، همین تهذیب نفس است. پس اگر در یک موقعیتی قرار میگیریم که میخواهیم از مهربانی یک فرد اطلاع حاصل کنیم، (مثلا در هنگام ازدواج؛ زمان تحقیق در مورد خواستگار) بیشتر از اینکه روی خود «مهربانی» تمرکز کنیم، سعی کنیم در مورد ویژگی های اخلاقی کلی تر فرد مورد نظر آگاهی پیدا کنیم. سعی کنیم متوجه شویم که چقدر برای مسائل اساسی ای مثل تهذیب نفس اهمیت قائل است؟ هرچند که کار راحتی نیست، اما شاید راه مطمئن تری باشد از تحقیق مستقیم در مورد خود خصلت مهربان بودن.
سپس، به چند نمونه از ویژگی های مشترک جهاد اصغر و جهاد اکبر اشاره میکنند تا با انگیزه بیشتری به آن فکر کنیم:
((همان فضای خوش و زیبایی که در جهاد اصغر قابل تجربه است، در جهاد اکبر و حرکت در خلاف مسیر دوست داشتنی ها و لذتها هم وجود دارد. همان شبهای نورانی و زیبایی که در زمان دفاع مقدس رونق داشت را میتوان در دوران جهاد اکبر هم تجربه کرد. حتی در دوران جهاد اکبر فضای معنوی فوق العاده تری را میتوان تجربه کرد... در جهاد اصغر با گذشتن از جان و مال میفهمیدی که خدا چقدر تو را تحویل میگیرد، در جهاد اکبر هم وقتی از هوای نفس میگذری، خدا بسیار بیشتر تو را تحویل میگیرد و نورانیت بیشتری نسبت به فضای جهاد اصغر به دست می آوری...
در جهاد اصغر وقتی دشمن را حس میکنی و متوجه خطری که از جانب او تو را تهدید میکند، میشوی، بیشتر به خدا پناه میبری و معنویت را تجربه میکنی؛ در جهاد اکبر هم باید دشمن را ببینی تا بتوانی مراقب خودت باشی و از خدا کمک بخواهی؛ و آن دشمن کیست؟ پیامبر میفرمایند: «دشمن ترین دشمنان تو، نفس تو است که بین دو پهلوی تو قرار دارد.
شجاعتی که برای جهاد اکبر و حرکت در خلاف مسیر لذتها لازم است، بیشتر از شجاعتی ست که برای جهاد اصغر لازم است. ترس از دست دادن «لذت» ، ترس از دست دادن «آبرو» ؛ ترس از دست دادن «فرصت» از دشواری های جهاد اکبر است...
اهتمام به خدا و مهم شدن آخرت در جهاد اکبر بیشتر است. کسی که در جهاد اصغر عاشق خدا میشد و گریه میکرد که خدایا من دوست دارم بیایم پیش تو، این احساس را در جهاد اکبر بیشتر خواهد داشت...
در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که: «خداوند عزّوجلّ میفرماید: به عزت و جلال و عظمت و بلندی جایگاهم سوگند که هیچ بنده مومنی در چیزی از امور دنیا خواست مرا بر خواست خودش مقدم ندارد، مگر اینکه به او غنای نفس بخشم و همّ و غمش را مصروف آخرت سازم...))
خدا قدرت بده بتونیم از پس بازی های رنگارنگ نفس بر بیایم و غلبه کنیم ..